English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4644 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vives U یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pellagrous U دچار ناخوشی که در بالااشاره شد
mycotic U دچار ناخوشی قارچی
mycetoma U یکجور ناخوشی فرچی در دست و پا
foot and mouth U یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
pellagra U یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
pebrine U یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
psilosis U یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
pliantly polonica U یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
peregrin falcon U یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
young ice U یخ تازه بسته
gridlock U راهبندان مطلق [به طوری که چهار راههای اصلی بسته شوند]
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. U شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
an intercurrent disease U ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
maud U یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
newmarket U یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
shifts U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
pathologically U از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
optical U فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
saddle bag U خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
claimers U اسبهای هم قیمت
new blood <idiom> U جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
enactory U دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
claiming race U مسابقه اسبهای هم قیمت
maturity U مسابقه اسبهای 4 ساله
nursey race U مسابقه اسبهای 2 ساله
messenger stakes U مسابقه یک مایلی اسبهای 3ساله
division U دسته گروه اسبهای مسابقه معین
divisions U دسته گروه اسبهای مسابقه معین
derby U مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
little brown jug U مسابقه یک مایلی برای اسبهای 3 سالهUrsa
derbies U مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
brussels U دار الکتریکی یا ژاکارد که در تهیه فرش های ماشینی بکار رفته، تارها روی بوبین در بالای ماشین قرار گرفته و بسته به نیاز باز می شوند [شبیه دار کرمانی] و در آن حلقه های نخ پود بصورت بریده شده رها می گردد
new coined U تازه بنیاد تازه سکه زده
sequential U داده یا دستوراتی که به ترتیب پردازش می شوند , به ترتیبی که دستیابی می شوند
paddock judge U داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
roughrider U سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
overlaying U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
traffics U نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
trafficking U نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
trafficked U نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
overlays U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
traffic U نرخ پیام هایی که وارد صف می شوند در برابر آنهایی خارج می شوند در یک زمان مشخص
overlay U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
activity U روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
activities U روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
packets U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packet U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
dressage U حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
two thousands guineas U مسابقه شرطبندی بین اسبهای اصیل 3 ساله انگلیسی
routines U توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
batch processing U سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
routine U توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
routinely U توابعی که فراخوانی یا پردازش می شوند و وقتی ماشین یا سیستمی خراب میشود توسط کاربر استفاده می شوند
stack U ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacked U ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stacks U ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
livery stable U اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
end U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
detects U سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detect U سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detected U سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detecting U سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
newlywed U تازه داماد تازه عروس
wherunto U که بدان
thereunto U بدان
thereto U بدان
thereto attached U پسوسته بدان
thereby U بدان وسیله
hobbledehoy U کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
saturated colour U که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
VDU U ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
vdt U ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
VDUs U ترمینال صفحه نمایش و صفحه کلید که متن و گرافیک دیده می شوند و اطلاعات وارد می شوند
whereat U که بدان جهت که در انجا
according as چنانکه بدان سان که
that is nothing like it U هیچ شباهتی بدان ندارد
paradoxically U بدان سان که باعقیده .....است
the question referred to above U موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
poetic justice U کامیابی خوبان و شکست بدان
key-rings U حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-ring U حلقهای که بدان کلید می اویزند
he had no evidence to go upon U مدرکی نداشت که بدان متکی شود
gate meeting U انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
it was beneath my notice U مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
it is not pervious to reasonov U بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
omnim gatherum U مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
where no human foot can tread جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
nose ring U حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
child window U پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
timberhead U انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
hobbies U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
hobby U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
near side U سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
an accessible place U جایی که راه یافتن بدان ممکن است
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
plowhead U چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
Grands Prix U یک دوره مسابقه بین المللی بین اسبهای سه ساله درفرانسه
Grand Prix U یک دوره مسابقه بین المللی بین اسبهای سه ساله درفرانسه
indo iranian U وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
phonoscope U التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
paroli U دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
multicast packet U بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
subroutine U تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
over production U عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
invalidism U ناخوشی
illness U ناخوشی
sickness U ناخوشی
sicknesses U ناخوشی
morbidity U ناخوشی
ill health U ناخوشی
morbidness U ناخوشی
trichosis U ناخوشی مو
had health U ناخوشی
indisposedness U ناخوشی
unhealthiness U ناخوشی
pathogenetic U ناخوشی زا
disease U ناخوشی
maladies U ناخوشی
diseases U ناخوشی
malady U ناخوشی
illnesses U ناخوشی
cowlstaff U چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
mumpsimus U ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
altitude sickness U ناخوشی ارتفاع
morbific U ناخوشی اور
diagnosis U تشخیص ناخوشی
laryngopathy U ناخوشی خرخره
microzym U میکرب ناخوشی
morbid U ویژه ناخوشی
enteropathy U ناخوشی رودهای
bulimy U ناخوشی گرسنگی
to be infected with disease U ناخوشی راواگیرکردن
diseases of this nature U اینگونه ناخوشی ها
morbid anatomy U از لحاظ ناخوشی
diagnoses U تشخیص ناخوشی
pathognomomical U نماینده ناخوشی
out break of a disease U شیوع ناخوشی
pathognomic U نماینده ناخوشی
livers U ناخوشی جگر
biliousness U ناخوشی زردابی
hepatic disease U ناخوشی جگر
impaludism U ناخوشی مردابی
spell U حمله ناخوشی
dermatopathy U ناخوشی پوست
liver trouble U ناخوشی جگر
pathogeny U پیدایش ناخوشی
mal de mer U ناخوشی دریا
estival U ناخوشی تابستانی
spells U حمله ناخوشی
liver U ناخوشی جگر
maldemer U ناخوشی دریا
spelled U حمله ناخوشی
morbific U تولیدکننده ناخوشی
myopathy U ناخوشی ماهیچه
crankpin U قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
go cart U چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
bubble sort U روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
cirrhosis U ناخوشی الکی جگر
paragrahia U ناخوشی غلط نویسی
morbidly U بطور ناخوشی یا فاسد
he is liable to become sick U اماده ناخوشی است
pandemics U ناخوشی همه گیر
arthropathy U ناخوشی بند یا مفصل
pestilence U ناخوشی همه جاگیر
contagion U سرایت ناخوشی واگیر
psychopathic U وابسته به ناخوشی دماغی
contagions U سرایت ناخوشی واگیر
to swing the lead U خود را به ناخوشی زدن
sickleave U مرخصی بابت ناخوشی
immune from disease U مصون از گرفتن ناخوشی
epizootic U ناخوشی همه گیرحیوانی
attacks U اصابت یا نزول ناخوشی
bunt U ناخوشی قارچی گندم
attacked U اصابت یا نزول ناخوشی
qualm U ناخوشی همه جاگیر
laryngopathy U ناخوشی خشک نای
attack U اصابت یا نزول ناخوشی
foot rot U ناخوشی پا در گاو و گوسفند
epidmic disease U ناخوشی همه جا گیر
illness faded her beauty U ناخوشی زیبایی اوراکاست
pathogenesis U مبحث پیدایش ناخوشی
psychiater U پزشک ناخوشی دماغی
metastasis U جابجا شدن ناخوشی
qualms U ناخوشی همه جاگیر
pandemic U ناخوشی همه گیر
diagnostic U وابسته به تشخیص ناخوشی
unhealthy U ناخوش ناخوشی اور
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
Recent search history Forum search
2New Format
1وقتی انسانها بر اساس دارایی اشان ارزیابی می شوند
1rite de passage
1این پیج بزودی بسته خواهد شد
1می خواستم دو جمله زیر را ترجمه کنید
1Cool... I just got back from working out. I did a bunch of squats and lunges lol I'm working on my big booty ;)
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1wife is life life is knife knife kill the life
4express, overexpression
4express, overexpression
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com